کوروشکوروش، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک

اندر حکایت دندان های من

  کوروش عجول مامان در ا سال و ٨ روزگی ١٢ تا دندون داره. عزیزکم دلبرکم یه استراحتی به مامان بده الان یه ماهی می شه شبا درست نمی خوابیم به خاطر دندونای شما. خداروشکر دندونای نیشتم زد بیرون .  ولی خیلی سخت بود همش یه طرف این دوتا یه طرف .الان فک بالات ٨ تا دندون داره ٤ تام پایین  ولی بازم .......نمی دونم چی بگم خدایا شکر.دوست دارم عزیز مامان
26 شهريور 1392

1 سالگی فرشته نازنین خونه ما

 کوروشم عزیزترینم جگر گوشه ام دلبندم ١ سال گذشت . ١ ساله که اومدی و شدی چراغ خونه ما . ١ ساله که برای من ستاره های آسمون بی فروغن در مقابل برق قشنگ چشمای تو نازنینم. ١ ساله  که صبح ها وقتی چشامو باز می کنم بهترین و قشنگ ترین تصویر دنیارو جلوی چشمم می بینم . فرشته نازی رو می بینم که خیلی ناز نازی خوابیده کنارم بعد چشاشو باز می کنه و یه جفت چشم سیاه قشنگ که یه دنیا حرف توشه خیره می شه تو چشام بعد یه لبخند از من و  یه دنیا خنده ملیح از گلم که نثار من می شه و تمام بی خوابی یا بد خوابی شب قبل همونجا فراموش می شه. کوروشم این ١ سال پر از حرفه پر از خاطره خوبه در کنار تو اما چی بگم که بعضی حرفا حرف دله و به زبون جاری نمی شه اما ...
17 شهريور 1392

ازپارسال تا امسال

  کوروش عزیزم پارسال این روز ا من و بابایی بی تاب دیدنت بودیم  کلی استرس داشتم و مشتاق دیدارت تقریبا از این موقع ها بود که بی خواب شدم اصلا شبا نمی تونستم بخوابم  در چنین روزی رفتیم با بابایی پیش دکتر و روز دیدار با شمارو برای ما تعیین کرد ١٨ شهریور. اخ که چقدر این عدد رو دوست دارم چقدر این ماه رو دوست دارم  حتما خودت می دونی دلیلش رو. پارسال این موقع ها مامان جون اومد پیشمون و بعد هم خانواده بابایی اومدن همه منتظر روز ١٨ ام بودیم چه روزهایی بود پر از انتظار و اضطراب...... و اما شهریور امسال یه وروجک کوچولو با تاتی تاتی هاش خونه رو دور می زنه دلبری می کنه  شیطنت می کنه یاد می گیره تقلید می کنه سعی می کنه حرف بزنه حتی...
6 شهريور 1392
1